کد مطلب: ۷۱۸۲۳۲
۲۱ آبان ۱۴۰۳ - ۱۹:۴۵

درک فرهنگ انسانی و تفاوت آن با فرهنگ‌های حیوانی

آیا تاکنون فکر کرده‌اید چه چیزی فرهنگ انسانی را متمایز می‌کند؟ این یک سوال پیچیده است که قرن‌ها ذهن دانشمندان را مشغول کرده است.

به گزارش مجله خبری نگار،در واقع، فرهنگ انسانی – دانش و روش‌های مشترکی که از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شوند – دارای پویایی بی‌نظیری است که به نظر می‌رسد در قلمرو حیوانات مشابهی ندارد.

توماس مورگان، انسان‌شناس تکاملی و پژوهشگر دانشگاه ایالتی آریزونا، در حال ارائه دیدگاه‌های جدیدی در مورد این سوال قدیمی است. او ایده‌های هیجان‌انگیزی ارائه می‌کند که ممکن است دیدگاه ما نسبت به خودمان و جهان را تغییر دهد.

مورگان می‌گوید: «ده سال پیش به‌طور کلی پذیرفته شده بود که توانایی فرهنگ انسانی برای انباشته شدن و تکامل یافتن ما را خاص می‌کرد، اما کشفیات جدید در مورد رفتار حیوانات در حال به چالش کشیدن این ایده‌ها و وادار کردن ما به بازنگری در مورد چیزی است که فرهنگ‌هایمان و ما به‌عنوان یک گونه را منحصر‌به‌فرد می‌کند.»

آموزش و یادگیری در گونه‌های مختلف

جالب اینجاست که عمل انتقال دانش به نسل‌های بعدی مختص انسان‌ها نیست. حیوانات نیز این کار را انجام می‌دهند.

برای مثال، مورچه‌های برگ‌بُر را در نظر بگیرید. وقتی یک ملکه جدید از تخم بیرون می‌آید، مقداری از قارچ مادرش را با خود می‌برد تا کلونی خود را آغاز کند.

این روش میلیون‌ها سال است که ادامه دارد و حتی قارچ موجود در این کلونی‌ها به حدی تکامل یافته که از قارچ‌های وحشی به لحاظ ژنتیکی متفاوت شده است.

شباهت‌ها به اینجا ختم نمی‌شود. درست همان‌طور که زبان‌های انسانی در طول زمان تکامل می‌یابند، آواز‌های نهنگ‌های کوهان‌دار نیز دستخوش تغییر و پیچیده‌تر شدن می‌شوند و بین گروه‌ها گسترش می‌یابند.

شامپانزه‌ها نیز یاد می‌گیرند از ابزار‌ها استفاده کنند، کاری که شاید هزاران یا حتی میلیون‌ها سال است انجام می‌دهند.

ملخ‌ها نیز با شرایط محلی سازگار می‌شوند و با استفاده از تغییرات اپی‌ژنتیک بین اشکال مختلف بر اساس جمعیت بیش‌ازحد تغییر می‌کنند.

ماهیت باز فرهنگ انسانی

با شواهد رو به افزایش فرهنگ‌های تکاملی در حیوانات، این سوال پیش می‌آید: چه چیزی فرهنگ انسانی را از سایر حیوانات متمایز می‌کند؟

در مقاله‌ای با عنوان «فرهنگ انسانی به‌طور منحصربه‌فردی باز است، نه به‌طور منحصربه‌فردی انباشتی»، مورگان و پروفسور مارکوس فلدمن از دانشگاه استنفورد پاسخ جالبی ارائه می‌دهند. آنها پیشنهاد می‌کنند که توانایی انسان در تصور و درک بی‌پایان امکان‌هاست که ما را چنین تاثیرگذار می‌کند.

به گفته مورگان، ویژگی متمایز مغز انسان در توانایی ما برای ساختن و به خاطر سپردن دنباله‌های پیچیده دستورالعمل‌ها نهفته است. این امر به ما اجازه می‌دهد تا طیف تقریباً نامحدودی از رفتار‌ها را از خود نشان دهیم – ویژگی‌ای که به آن بازبودن گفته می‌شود.

تکامل محدود فرهنگ‌های حیوانی

«شیوه‌ای که حیوانات درباره آنچه انجام می‌دهند فکر می‌کنند، محدودیت‌هایی برای تکامل فرهنگ‌هایشان ایجاد می‌کند. ممکن است به این دلیل باشد که نمی‌توانند به راحتی دنباله‌های پیچیده را تصور کنند یا نمی‌توانند اهداف فرعی را تصور کنند.»

او اضافه کرد: «مثلاً وقتی صبح برای بچه‌هایم صبحانه درست می‌کنم، یک فرآیند چندمرحله‌ای است. ابتدا باید کاسه‌ها و قابلمه‌ها و سایر تجهیزات را آماده کنم. سپس باید مواد را با مقادیر و ترتیب درست در قابلمه بریزم و شروع به پختن کنم. بعد باید آن را هم بزنم و دما را کنترل کنم تا به غلظت مناسب برسد و در نهایت سرو کنم.»

«هر کدام از این مراحل یک هدف فرعی است و این اهداف فرعی خود شامل مراحلی هستند که باید به ترتیب صحیح اجرا شوند، بنابراین کل این فرآیند یک رویه پیچیده است.»

تعریف مجدد تکامل فرهنگی

برخلاف مقایسه‌های قبلی بین فرهنگ‌های انسانی و حیوانی، تحقیقات مورگان و فلدمن متمایز است.

این مطالعه شامل مقایسه‌هایی از مثال‌های ارث‌بری اپی‌ژنتیک و اثرات والدینی در حیوانات می‌شود، مانند مورچه برگ‌بُر (اثر والدینی) و ملخ‌ها (ارث‌بری اپی‌ژنتیک انباشتی).

به گفته مورگان، اگرچه هر دو ارث‌بری اپی‌ژنتیک و اثرات والدینی در گونه‌های غیرانسانی پایدار و انباشتی هستند، در نهایت متوقف می‌شوند. «درست مانند فرهنگ‌های حیوانی، سیستم‌های آنها با محدودیت‌هایی مواجه می‌شوند که مانع از ادامه تکاملشان می‌شود.

او افزود: «فکر می‌کنم سوال کلیدی این است که چه چیزی فرهنگ انسانی را خاص می‌کند، و ما تلاش کردیم با مقایسه فرهنگ‌های انسانی با فرهنگ‌های حیوانی، اپی‌ژنتیک و اثرات والدینی – هر سیستم تکاملی که می‌توانیم به آن فکر کنیم – به آن پاسخ دهیم.»

«و در نهایت نتیجه گرفتیم که ویژگی خاص فرهنگ انسانی بازبودن آن است. می‌تواند انباشته شود، اما هرگز مجبور به توقف نیست، فقط به پیشروی ادامه می‌دهد.»

درک فرهنگ انسانی

همان‌طور که تحقیقات مورگان و فلدمن مرز‌های درک ما از فرهنگ انسانی را گسترش می‌دهد، دریچه‌ای به سوی سوالات و حوزه‌های جدیدی از اکتشاف باز می‌کند.

چه جنبه‌های دیگری از شناخت انسانی می‌توانند به این بازبودن بی‌نظیر کمک کنند؟ آیا درک این ویژگی می‌تواند به پیشرفت‌هایی در هوش مصنوعی منجر شود که فرآیند‌های یادگیری انسانی را تقلید کند؟

پاسخ این سوالات می‌تواند پیچیدگی‌های منحصربه‌فرد فرهنگ انسانی را روشن‌تر کند و جایگاه ما را به‌عنوان گونه‌ای تعریف کند که نه تنها با دانش انباشته شده بلکه با پتانسیل برای نوآوری فرهنگی بی‌پایان مشخص می‌شود. 

منبع:فوت وفن

برچسب ها: انسان حیوانات
ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر